بهار!
این روزها که تبِ داغ تابستان تابَت را بدجور برده
فقط شبنم چشمانم میتواند ابر گلویت را بارور کند!
وگرنه این بغض خشک حنجرت را سخت میخراشد!
ببار..ببار بارانت را...
ببار که رنگین کمان ارزوهایم بوسه بر خاک تنم بزند
ونگاه منتظرم را پر کند از شمیم باران...
من.... اعتقاد دارم به معجزه باران ...
تاریخ : چهارشنبه 93/3/21 | 12:55 صبح | نویسنده : محسن | نظرات ()